ب بچّه باعث : سبب ، موجب ، علّت ، انگیزه باربر : کسی که بار می برد. بازی گوش : کسی که همیشه به فکر بازی و تفریح است. بخشنده : کسی که چیزی می بخشد. بخش های مختلف : قسمت های گوناگون برگزار شدن : انجام شدن ، اجرا شدن برق : الکتریسیته ، درخشندگی بزرگوار : شریف ، محترم بلوط : نوعی درخت جنگلی که میوه ی آن خوردنی است. بوستان : بُستان ، گلستان ، باغِ پر گل و میوه ، پارک بَهانه : عذر ، ایراد به هر حال : در هر شکل ، در هر وضع ، در هر صورت بی چاره : عاجز ، درمانده ، محتاج بلیت : تکّه کاغذ چاپ شدهکه برای ورود به سینما ، تئاتر ، اتوبوس و قطار و ... می خرند. بیت المال : محلّ جمع آوری و نگهداری اموال مردم ، مالِ مردم بی دلیل : بدون علّت ,f to c,f is for family,f movies ...ادامه مطلب