خ خاطرات : یادها ، خاطره ها خارکَن : کسی که خار می کند و می فروشد ، خارکش خجالت : شر مساری ، شرمندگی خستگی : درماندگی ، فرسودگی از کار زیاد خلق : مردم خلیج : پیش رفتگی آب در خشکی ، قسمتی از دریا که سه طرف آن را خشکی فرا گرفته و تنها از یک طرف به دریا راه دارد. خلاصه : فشرده ، کوتاه شده ، برگزیده خواهش : خواست ، درخواست ، میل ، آرزو خوش نویسی : خوش خطی خوش رویی : با دیگران با چهره ای خندان و مهربان رو به رو شدن خیره : سرگشته ، حیران ، سرکش ، خود سر ,o reilly,o charleys,o positive blood ...ادامه مطلب