غ مثل غاز و غنچه هر دو تا توی باغچه غافل: بی خبر ، فراموش کار غافلگیر کردن: بی خبر حمله کردن، ناگهان بر کسی وارد شدن غالب: چیره ، غلبه کننده ، پیروز غَرَض: قصد ، هدف غرق : زیرِ آب رفتن و خفه شدن ، فرو رفتن غریبانه: ناشناس ، مانند افراد نا آشنا غریب : نا آشنا ، بیگانه غزلیات: جمع غزل ، نوعی شعر غَش : بی هوش شدن ، از حال رفتن غلبه: چیره شدن ، پیروزی غنیمت: آنچه بدست آید، سود ، فرصت مناسب غیبت : پنهان شدن از نظر , ...ادامه مطلب
چ چادر : اتاقکی از جنس پارچه چانه : استخوان فک پایینی صورت یا زیر دهان ، پایین ترین قسمت صورت چشمِ بینا : چشمی که با دقّت می بیند. چشمه : جایی که آب از زمین بیرون می آید. چه قدر : چه اندازه چوب دستی : عصا ,چ حاتمی کیا,چ چمران,چ فیلم ...ادامه مطلب